جدول جو
جدول جو

معنی برج قلعه - جستجوی لغت در جدول جو

برج قلعه(بُ جِ قَ عَ)
دهی از دهستان مرکزی بخش نوخندان شهرستان دره گز. سکنه آن 342 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) ، انگشت میانۀ مرغ. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قَ عَ)
نام قصبه ای است در سنجاق حکاری از توابع ولایت وان که مرکز قضای آلپاق میباشد و در 80 هزارگزی جنوب شرقی وان واقع شده. شهری است مستحکم و سوق الجیشی که در سال 922 هجری قمری بتوسط سلطان سلیم خان مسخر شد. رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1198 شود، در ذخیرۀ خوارزمشاهی بمعنی خطاف است. (شعوری ج 1 ص 172). و رجوع به استرک شود
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
قلعۀ تاج. ناحیتی بطارمین بر شمال سلطانیه. حمدالله مستوفی در نزهه القلوب آرد: طارمین ولایت گرمسیر است برشمال سلطانیه بر یک روز راه و در او ارتفاعات بسیارنیکو می باشد و اکثر میوۀ سلطانیه از آنجاست... اول طارم علیا از توابع قلعۀ تاج بوده است قرب صدپاره دیه است... (نزهه القلوب چ گای لیسترانج ج 3 ص 65)
لغت نامه دهخدا
(دَ قَ عَ)
دهی است از بخش دهدز شهرستان اهواز، واقع در 22هزارگزی جنوب خاوری دهدز و 3هزارگزی باختر راه مالرو بادلان به چم مولا، با 165 تن سکنه. آب آن از چاه و قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(سُ قَ عَ)
دهی از دهستان میلانلو بخش شیروان شهرستان قوچان. دارای 1053 تن سکنه است. آب آن از چشمه. محصول آن غلات. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(بَ قَ عَ)
دهی است از دهستان مرکزی بخش مریوان شهرستان سنندج. سکنۀ آن 100 تن. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(بُ لَ)
دهی است از دهستان سیلاخور بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. سکنه آن 470 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا